امیرمومنان علی بن ابی طالب(ع) به سبب شخصیت و نورانیت وجودی اش در عالم الوهیت، بر همگان ولایت دارد. البته ولایت آن بزرگوار به دو شکل تکوینی و تشریعی است؛ به این معنا که حتی اگر برخی همانند ابلیس از پذیرش ولایت علوی سرباز زنند و مدعی برتری و بهتری خود شوند و ندای "انا خیر منه " سر دهند ، با این همه ولایت تکوینی وی بر ایشان برقرار و باقی است و چه بخواهند و چه نخواهند فرمانروایی و ملک و حکم از آن اوست. چنان که این مطلب در حق آدم (ع) نسبت به دیگر موجودات هستی ثابت است و انکار ولایت و خلافت آدم (ع) به معنا ومفهوم عدم خلافت و ولایت وی نمی باشد.
البته ناگفته نماند که ولایت علوی از آن جایی که باطن ولایت و رسالت محمدی است، در حقیقیت بیان گر یکتایی و یگانه ای آن دو است؛ زیرا حضرت پیامبر(ص) در مقام نوری ، صادر نخست است که همه هستی به واسطه وی آفریده شده است.
از سوی دیگر ، شرافت آدم به سبب نورانیتی است که از محمد مصطفی و علی مرتضی به شکل روحی در او دمیده شده و همه هستی به او سجده برده اند . این که در آیات قرآنی فرشتگان تنها سجده کنندگان معرفی می شوند از آن روست که فرشتگان مقرب به نمایندگی از همه هستی بر آدم به ذات نورانی محمدی و علوی سجده برده اند و در حقیقت مسجود فرشتگان و به تعبیر درست تر همه آفریده های هستی، ذات محمدی و علوی بوده است.
بر این اساس هر کسی که بر ذات محمدی و علوی سجده برد و ولایت و خلافت ایشان را بپذیرید در حقیقت سجده به خداوند برده است؛ زیرا این ذوات و کلمات تامات و انوار وجودی ، مظهر و آیینه تمام نمای ذات الهی می باشند. پس هر که بر این ذوات سجده برده و ولایت ایشان را پذیرفته در حقیقت ولایت الهی را پذیرا شده است.
ازاین رو کسانی که خود به طوع و رغبت ولایت علوی را پذیرفتند، از ربوبیت خاص آن حضرت (ع) بهره مند می شوند.
بنابراین منصب ولایت علوی همانند مناصب اعتباری دنیا نیست، بلکه از مناصب و مقاماتی وجودی است. پس هر کس به فرمان الهی گردن نهاد و به ندای : ایتیا طوعا او کرها، پاسخ داد که آتینا طائعین ، می تواند امیدوار باشد تا از ربوبیت عبودی الهی از مسیر ولایت علوی بهره مند باشد.
حرمت و احترام مولی امیرمومنان(ع) حرمت واقعی است. هر کسی مطیع ایشان و شیعه او شود، می تواند امیدوار باشد که اطاعت خداوند را به جا آورده است. از این روست که میزان الاعمال و ترازوی سنجش انسانیت است.
اگر به حکم رسالت نبوی ، مسلمان از کافر بازشناخته می شود، به حکم ولایت علوی است که مومن از منافقان بازشناخته می شود. مقام شامخ فاروقیت و قاسمیت از این رو به آن حضرت داده شده و از آن جایی که علی(ع) فرزند نوری و روحی ونفسی پیامبر(ص) و باطن وی است، به زبانی پیامبر ابوالقاسم است و پدر قاسم است که مراد همان قاسم کفر و اسلام و نفاق و ایمان است. به این دلیل پیامبر(ص) و امیر(ع) در پل صراط هستند تا به معیار حب علی (ع) هر که ایشان خواهد به بهشت در آورد و هر که را خواهد به دوزخ فرستد
اعتبار کعبه به علی (ع) است؛ زیرا در روایت است که المومن اعظم حرمه من الکعبه ؛ احترام و مقام و منزلت مومن از احترام کعبه بیش تر است. (خصال ، صدوق ، ج 1 ، ص 27) بی گمان مصداق کامل و مظهر اتم المومن جز امیر مومنان (ع) نیست. پس هر که به زیارت خانه خدا رود و خواهد حج و قصد خدا کند می بایست زیارت امیرمومنان (ع) را قصد کند که در هر عصر و زمانی به نامی آن نور تجلی می کند. گاه به حسن وگاه دیگر به حسین خود نمایی کند. از این روست که زیارت امام (ع) در حج از تمام و کمال آن دانسته شده است.
البته از آن جایی که ولایت پس از ولایت خداوند و رسول الله (ص) به عنوان صادر نخست می باشد، ایشان را در هر عالمی جلوه ای است. پس تفاوتی میان مرده و زنده ایشان نیست؛ زیرا ایشان جاودان هستند و هر آفریده ای از مسیر ایشان مزه حیات را خواهند چشید و در مسیر ایشان است که به مقام فنا خواهد رسید و لقای الهی را تجربت می کند. از این روست که امام صادق(ع) میان مرده و زنده ایشان فرق و تمایز نمی گذارد و فرمان می دهد که هر که خواهد به مقام تقربی برسد می بایست به حکم وابتغوا الیه الوسیله به ایشان توسل جوید. پس فرمان می آید: من زارنا بعد مماتنا فکانما زار فی حیاتنا؛ هر که ما را پس از مرگمان زیارت کند همانند کسی است که در حیاتمان به زیارت و دیدار ما شتافته باشد.(وسایل الشیعه ، ج 10، ص 260)
پس هر که بر کشتی طریقت نجات ایشان سوار شد در حقیقت رستگاری رسید: کلهم سفن النجاه لکن سفینه الحسین مجراها علی اللجج العامره اسرع و مرساها علی السواحل المنجیه ایسر؛ همگی آنان کشتی نجات بشریت از دوزخ هستند ولی کشتی نجات حسین حرکتش بر امواج توفنده و گسترده دریا سریع تر است و پهلو گرفتن آن بر ساحل های نجات و رستگاری بهشت آسان تر می باشد.
پس هر که رستگاری می خواهد می بایست از مسیر ولایت علوی بگذرد که مظاهر آن در اسمای اهل بیت (ع) جلوه گری می کند: لکل شی اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت(ع)؛ برای هر چیزی اساسی است و اساس اسلام محبت ما خاندان اهل بیت پیامبر(ص) است.(بحار الانوار ؛ج ، 27 ص 91)
از این روست که پیامبر اکرم(ص) می فرماید: اثبتکم قدما علی الصراط اشدکم حبا لاهل بیتی، ثابت قدم ترین شما بر روی پل صراط ، دوست دارترین شماست.(همان ، ج 8 ،ص 69)
آن حضرت (ص) هم چنین می فرماید: حبی و حب اهل بیتی نافع فی سبعه مواطن ، اهوالهن عظیمه عند الوفاه و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند المیزان و عندالصراط؛ محبت من و خاندانم در هفت مورد که بسیار وحشتناک است سود می دهد: هنگام مرگ و در قبر و هنگام زنده شدن و گرفتن نامه اعمال و در زمان حساب و نزد میزان و نزد صراط.
بنابر این حرمت مولی (ع) به اعتبار دنیایی و ارزش هایی پوچ و بیهوده نیست بلکه به مقام شامخ نوری آن حضرت و یکتایی و یگانگی جان آن حضرت با پیامبر(ص) است که در آیه مباهله از سوی خداوند بر این معنا مهر تایید زده شده است.